در قرن پانزدهم با افزایش ثروت اروپا، و بعداً ظهور اومانیسم، و تغییر نگرش در مورد عملکرد هنر و حمایت، نقاشی تابلویی مسیرهای جدیدی را طی کرد.
وان یکاد معرق کاری بیانگر نوعی هنر زیباست که با آیه پربرکت همراه شده، و در عین حال دقت و زیبایی را نشان می دهد.
هنر سکولار راه را برای ایجاد صندوقچه ها، تخت های نقاشی شده، سینی تولد و سایر مبلمان باز کرد. بسیاری از این گونه آثار اکنون جدا شده و در موزه ها به دیوارها آویزان شده اند. بسیاری از بالهای دو طرفه محرابها به دو صفحه یکطرفه نیز اره شدهاند.
بوم در نیمه اول قرن شانزدهم از پانل در ایتالیا خارج شد، تغییری که توسط Mantegna و هنرمندان ونیز رهبری شد (که بهترین بوم را در این مرحله، برای بادبان ها ساختند).
در هلند این تغییر حدود یک قرن بیشتر طول کشید و نقاشی های پانلی به ویژه در اروپای شمالی رایج ماندند، حتی پس از اینکه بوم ارزان تر و قابل حمل تر تبدیل به رسانه اصلی پشتیبانی شد.
روبنس جوان و بسیاری از نقاشان دیگر آن را به دلیل دقت بیشتر که میتوان با تکیهگاهی کاملاً محکم به دست آورد، ترجیح داد و بسیاری از مهمترین آثار او نیز از آن استفاده کردند، حتی برای نقاشیهایی با طول بیش از چهار متر در یک بعد.
تابلوهای او ساختار بسیار پیچیدهای دارند که شامل هفده تکه چوب است (هت استین، گالری ملی، لندن). برای نقاشیهای کابینت کوچکتر، ورقهای مس (اغلب صفحات چاپی قدیمی) یکی دیگر از پشتوانههای رقیب بود، از اواخر قرن شانزدهم، که توسط بسیاری از هنرمندان از جمله آدام الشایمر استفاده میشد.
بسیاری از نقاشان هلندی عصر طلایی از پانل برای کارهای کوچک خود استفاده می کردند، از جمله رامبراند در مواردی. در قرن هجدهم، نقاشی روی تابلو غیرعادی شده بود، به جز کارهای کوچکی که در مبلمان قرار میگرفتند و مواردی از این قبیل. اما، برای مثال، گالری ملی در لندن دارای دو پرتره گویا روی تابلو است.
بسیاری از سنتهای نقاشی دیگر نیز روی چوب نقاشی میکردند و هنوز هم نقاشی میکردند، اما این اصطلاح معمولاً فقط برای اشاره به سنت غربی که در بالا توضیح داده شد استفاده میشود.